به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد، بیمارستان «کلینیک مرکزی» روسیه با انتشار بیانیهای نوشته است که گورباچف «بعد از یک دوره طولانی بیماری سخت» شامگاه سهشنبه چشم از جهان فروبست.
گورباچوف متولد ۲ مارس ۱۹۳۱ (مصادف با ۱۱ اسفند ۱۳۰۹ هجری شمسی) بود. او از سال ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۱ دبیرکل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی بود اما دسامبر ۱۹۹۱ بعد از یک کودتای داخلی موسوم به «کودتای آگوست» سرانجام استعفا داد و اتحاد جماهیر شوروی هم فروپاشید.
او هنگامی که در سال ۱۹۸۵ دبیر کل حزب کمونیست شوروی شد، در سن ۵۴ سالگی، تصمیم گرفت تا سیستم را با معرفی آزادی های سیاسی و اقتصادی محدود احیا کند، اما اصلاحات او از کنترل خارج شد.
سیاست "گلاسنوست" او - آزادی بیان - امکان انتقاد غیرقابل تصور از حزب و دولت را فراهم کرد، اما ناسیونالیست ها را نیز جسور کرد که فشار برای استقلال در جمهوری های بالتیک لتونی، لیتوانی، استونی و .. را شروع کنند.بسیاری از روس ها هرگز گورباچف را به خاطر تلاطمی که اصلاحات او به راه انداخت نبخشیدند، زیرا افت متعاقب استانداردهای زندگی خود را بهایی بسیار بالا برای پرداخت دموکراسی می دانستند.
پس از بازدید از گورباچف در بیمارستان در ۳۰ ژوئن، روسلان گرینبرگ، اقتصاددان لیبرال گفت: "او به همه ما آزادی داد - اما ما نمی دانیم با آن چه کنیم."وی در اکتبر ۱۹۹۰ بهدلیل نقش در پایان جنگ سرد برنده جایزه صلح نوبل شد. از جمله برجستهترین اقدامات وی جلوگیری از دخالت نظامی در کشورهای عضو جماهیر شوروی و عدم اعزام نیروی نظامی برای مقابله با جنبشهای استقلال طلب بود.
سرگذشت میخاییل گروباچف
میخاییل گورباچف، دوم مارس ۱۹۳۱ میلادی در خانواده یک دهقان چشم به جهان گشود. خانه پدری این کودک را دهکده پریول نوی (Privolnoye) واقع در جنوب روسیه نوشته اند. او همزمان با تحصیلش، برای کمک خرج خانواده به شغل مکانیکی روی میآورد تا آنکه در ۱۹ سالگی، از خانواده اش دل میکند تا برای خواندن درس حقوق، راهی طولانی بپیماید تا به دانشگاه بزرگ مسکو برسد.او با هوشمندی توانست در بدنه حزب حاکم کشور وارد شود و چنان درخششی از خود نشان دهد که به مدارج بالاتر دست یابد.
تصویری از گورباچف در کودکی در کنار پدر و مادربزرگش در دهه ۳۰ میلادی.
گام نخست در ۱۹۷۰ میلادی پیموده میشود؛ او به عنوان نخستین منشی ایالتی انتخاب میشود و از بدنه جدا شده به طرف صدر هرم قدرت حرکت میکند. جذابیتهایی مانند نشاط و امیدبخشی که در چهره او نمایان است، توجه حامیان اصلی حزب را به خود معطوف میکند، زیرا همین تفاوت ظاهری، یک تغییر یا تفنن در کالبد پوک و مرده حزب محسوب میشود.
دیدار مهمش در ۱۹۷۸ میلادی با لئونید برژنف که رییس قدرتمند حزب است، کار او را محکم میکند و کمتر از یک ماه پس از آن، گورباچف در حلقه مهرههای اصلی حزب جا پیدا میکند. دوران قدرت رییس بعدی، یوری آندروپوف بسیار کوتاه است و با مرگ وی در ۱۹۸۴ میلادی، گارد قدیمی حزب، کونستانیتن چرنینکوی پیر را به عنوان دبیر اصلی هیات رییسه انتخاب میکند اما چرنینکو به قدری بیمار است که بیشتر اوقات، معاون وی گورباچف، زمام امور را در دست دارد.
گورباچف در مقام دبیر کل حزب کمونیست شوروی
خبر درگذشت چرنینکو، بالاترین سکو را برای تشنگان پیر قدرت خالی میکند اما این گورباچف است که در ماه تولدش، بخت بلند، او را در آن جا مینشاند؛ ۱۱ مارس ۱۹۸۵ میلادی، صدای پای بهار در خیابانهای مسکو میپیچید. گورباچف در حالی که ۵۴ سال بیشتر ندارد به عنوان دبیر کل حزب کمونیست انتخاب میشود. یعنی او نخستین رهبر حزب است که انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ را ندیده است، زیرا او در آن زمانه پرآشوب، هنوز به دنیا نیامده بود!
این رهبر جوان در خلعت رهبری اتحاد شوروری، میخواهد کارهای بزرگی کند. کادر عالی رتبه حزب که او را به دست خودش انتخاب کرده، حالا از ناحیه او ابراز نگرانی میکند، زیرا تعبیرهای جدیدی در سخنرانیهای گورباچف به گوش میخورد. او بی اعتنا به این ژستهای حزبی، بدون اتلاف وقت، اصلاحات بنیادین را در حزب کمونیست شروع میکند.
گورباچف و آغاز اصلاحات سیاسی و اقتصادی
گورباچف به عنوان رییسی تحول خواه در کنگره بیست و هفتم حزب کمونیست اتحاد شوروی که در زمستان ۱۹۸۶ میلادی برگزار میشود به عنوانهایی اشاره میکند که برای حاضران غریب و نا آشنا به نظر می رسد! آنها خواستههای دموکراتیک گورباچف هستند؛ او با دکترین دوگانه گلاسنوست که از فضای باز سیاسی حرف میزند و پرسترویکا که تمرکز بر اصلاحات اقتصادی دارد، نقش کلیدی در پایان دادن به سلطه کمونیسم در شوروی ایفا میکند.
گورباچف امید داشت که برنامههای اصلاحات اقتصادی او (پرسترویکا) در داخل باعث افزایش سطح زندگی و بازده کارگران شود. اما بسیاری از اصلاحات او بسیار تندرو شمرده میشدند و با مخالفتهایی از درون حکومت شوروی مواجه شدند.
در ۱۹۸۵ گورباچف اعلام کرد که اقتصاد شوروی باید مجدداً از نو ساخته شود. در آن دوران معمولاً بیشتر از اصطلاح «اسکورین» برای اشاره به این «از نو ساخته شدن» استفاده میشد اما بعدها اصطلاح «پرسترویکا» رایجتر گشت.
اولین اصلاحات معروف او در سال ۱۹۸۵ با نام اصلاحات الکلی صورت گرفت. این اصلاحات در جهت مبارزه با رواج گستردهٔ الکلیها در اتحاد شوروی انجام شدند. قیمت ودکا، شراب و آبجو افزایش یافت و فروششان محدود به شرایطی خاص شد. اگر کسی هنگام کار یا در اماکن عمومی مست بود، دستگیر میشد. مشروبخواری در قطارهای طولانی مسیر و اماکن عمومی ممنوع شد. بسیاری از معروفترین شرکتهای شرابسازی تعطیل شدند. صحنههای نوشیدن الکل در فیلمها سانسور شدند. این اصلاحات بیش از آنکه بر الکلیسم در کشور تأثیر بگذارند یک افتضاح اقتصادی بهشمار میرفتند که با انتقال الکل به اقتصاد بازار سیاه به بودجهٔ دولتی ضربه زدند. (الکساندر یاکولف این ضربه را بیش از ۱۰۰ میلیارد روبل میداند). میتوان گفت که اصلاحات الکلی یکی از اولین اقداماتی بود که سلسلهٔ زنجیرواری از حوادث را رقم زد که نهایتاً به فروپاشی اتحاد شوروی منجر شدند.
قانون تعاونیها (کوپراتیوها) که در مه ۱۹۸۸ اعلام شد شاید ریشهایترین اصلاحات اقتصادی اوایل دوران گورباچف بود. از زمان نپ در دورهٔ لنین این اولین بار بود که (بر طبق این قانون جدید) مالکیت خصوصی بر بعضی کسب و کارها مجاز شد. قانون ابتدا مالیاتهای بسیار زیاد و محدودیتهایی در استخدام اعمال میکرد اما سپس برای بازکردن جای بیشتری برای فعالیت بخش خصوصی اینها نیز برداشته شدند. از این دوره به بعد رستورانها، مغازهها و شرکتهای تولیدی تعاونی بخشی از صحنهٔ اقتصادی شوروی گشتند.
گلاسنوست برای نخستین بار پس از ۷۰ سال به آزادی مطبوعات و آزادی بیان در بازتاب مشکلات و بدبختیهای اجتماعی تأکید میکند. خط مشی دوم به معنای «اصلاحات» به لحاظ عملی، کار بسیار سختی است و یک اصطلاح روسی که اسکورین (Askvryn) نام دارد از مسابقه و شتاب در قطار توسعه سخن میگوید.
گورباچف و دیپلماسی با شرق و غرب
گورباچف، راه مذاکره سازنده با غرب را میگشاید. او به جای فیگورهای بی خاصیت دیپلماتیک می کوشد که ارتباط فرهنگی و بازرگانی با اروپا و آمریکا در میان کارگزاران کشور نهادینه شود. او با بسیاری از رهبران غربی همچون مارگارت تاچر نخست وزیر انگلیس، هلموت کهل صدر اعظم آلمان غربی و رونالد ریگان رییسجمهوری آمریکا روابط حسنهای برقرار میکند.
ملاقات ریگان و گورباچف در ۱۹۸۶ میلادی
گورباچف در ۱۹۸۸ میلادی در سازمان ملل، خبری اعلام میکند که رهبران دنیا را شگفت زده میکند او در نطق عمومی اش میگوید که اتحاد شوروی بطور یکجانبه زرادخانه هستهای خود را کاهش خواهد داد و مهمتر آنکه نیروهای نظامیاش را پس از ۱۰ سال از افغانستان خارج میکند. او به پول این هزینهها نیاز دارد تا دست نوازشی به طبقه فراموش شده بکشد.
گورباچف در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ از سمت خود کنارهگیری کرد و در همان روز اتحاد جماهیر شوروی منحل شد. او لحظه کنارهگیریاش از ریاست این اتحاد را برای خود، شوروی و روسیه «روزهای سیاه» توصیف کرد و گفت معتقد است تلاش برای استفاده از زور برای باقی ماندن در قدرت منجر به یک جنگ داخلی حاد با پیامدهای غیرقابل پیشبینی میشد: «آن روزها، روزهایی سیاه برای اتحاد جماهیر شوروی و روسیه بودند. آن روزها برای من نیز روزهای سیاهی بودند اما من کنترل خودم را از دست ندادم. من فرمان کنارهگیریام از ریاست اتحاد جماهیر شوروی را امضا کردم و معتقدم که هیچ حقی برای آنکه غیر از آن اتفاق بیافتد وجود نداشت.»
او دو دلیل را برای عدم توانایی خود در استفاده از زوربرشمرد: «اولا، در آن صورت من دیگر خودم نبودم. و ثانیاً، چنین تصمیمی منجر به یک جنگ داخلی حاد با پیامدهایی غیرقابل پیشبینی میشد. مطمئن بودم که باید به هر طریقی از آن احتمال اجتناب شود.»
منبع: رویترز
نظر شما